همان­گونه که می­دانید زبان اصلی­ترین ابزار برای برقراری ارتباط  بین انسان­هاست که تمام انسان­ها ازهر کشور و هر نژادی که باشند با آن به مبادله­ی افکار و وجوه مختلف فرهنگ خود با سایر ملل می پردازند. گاهی خود این زبان­ها در داخل چارچوبه­ی خود دارای گوناگونی­هایی هستند که به این تفاوت­­های درون ساختاری لهجه  و در شکل خردتر آن گویش می­گویند . زبان کردی نیز که خود شاخه­ای از گروه زبان­­­­­های هند واروپایی و در کنار زبان فارسی یکی از زبان­های ایرانی محسوب می­شود­، خود دارای چندین لهجه­ی کاملا متفاوت است. لهجه های کرمانجی شمالی (بادینی)، کرمانجی جنوبی(سورانی)­، زازایی ، اورامی (هورامی )، کلهری و لکی از جمله­ی لهجه­های اصلی این گروه زبانی هستند. دکتر سالاری، زبان لری را نیز از شاخه­های اصلی زبان کردی می­دانند. منظور من از گروه زبانی این است که ما نمی توانیم این زبان را یک زبان مشخص ویگانه بدانیم، بلکه به دلیل تنوعی که این زبان از آن بهره­مند است به جرأت می توان گفت که این زبان یک زبان واحد است­. چرا که این زبان هم از نظر لهجه­ها و هم از نظر گویشها­، دارای تنوع خاصی در قواعد دستوری و حتی لغات است­. یکی از دلایل عمده­ی این تفاوت­ها را می­توان تاثیر تنوع جغرافیایی و عدم وجود ارتباط تنگاتنگ بین گویندگان این زبان دانست که باعث گردیده هر یک از این لهجه­ها، راه و مسیر خود را طی کنند. بطور مثال اگر بخواهیم جمله  فارسی« من را نگاه کن! » را به لهجه­های مختلف کردی ترجمه کنیم دچار سردرگمی زیادی می­شویم چرا که همین یک جمله ی کوتاه را می­توانیم به چندین شکل کاملا متفاوت­، به کردی ترجمه کنیم­. این جمله­ی کوتاه را تنها در کردستان ایران می­توان به این شکل­ها ترجمه کرد:
مره   میزه   که  (به لهجه­ی بادینی و گویش جلالی)
چاوی  خو  بده  من (به لهجه­ی بادینی و گویش هرکی)
به­ری   خو   بده  من (لهجه­ی هرکی )
زینده  من   (به لهجه­ی بادینی و گویش شکاکی )
چاو  له  من  بکا (لهجه­ی سورانی )
بروا  (کلهوری)
ته­ماشه­م     که­رو  (اورامی)
من   سه­یر­که   (لکی)

و... .

مینورسکی، درباره زبان کردی می­گوید:
زبان کردی فارسی نیست که به کردی تبدیل شده باشد بلکه زبانی است مستقل که قواعد و قوانین و لهجه­های مخصوص به خود را دارا است و رابطه­اش با زبان فارسی مثل رابطه­ی زبان صربی و روسی و یا بهتر بگوئیم مثل ارتباط  زبان آریایی سوئیسی­های کوهستانی است با زبان ایتالیایی . زبان کردی پیوند صریحی هم با زبان اوستا دارد و کتاب اوستا ، کتاب مقدس زرتشتیان هم به این زبان نوشته شده است.(مینورسکی،ص43)
زبان ساکنین این دهستان به طور کلی کردی و از شاخه ی کرمانجی شمالی(بادینی) بوده و در حال حاضر غیر از کردها­، هیچ قوم یا ملت دیگری در این منطقه زندگی نمی­کند. این امر باعث گشته که کردهای این منطقه به هیچ وجه با سایر اقوام  ( ترک ها و اقلیت­هایی از ارمنیان وآشوریان) که در شهر ارومیه در کنار کردها زندگی می کنند دچار اختلاط نژادی نشوند. به گفته­ی افراد پا به سن گذاشته محلی، قبلا در این دهستان اقلیت­هایی ازآشوریان زندگی می کرده­اند که  بعدها یا به ارومیه و سایر نقاط کشور نقل مکان کرده­اند و یا به عراق و سایر کشورهای غربی مهاجرت نموده­اند. در مورد دین رایج  نیز­، همه­ی ساکنین کنونی مرگور مسلمان بوده و تابع مذهب شافعی هستند. این ساکنین قبل از قبول دین اسلام، عمدتا زرتشتی بوده­اند. زیرا که این گفته را می­توان از وجه تسمیه­­­ی لهجه­ی اینان، یعنی لهجه­ی بادینی به طور روشن حدس زد. واژه مورد نظر(بادینی )از اصطلاح « بهدینی » به معنی پیروان دین زرتشت گرفته شده است و هنوز نیز به یکی از مناطق واقع در کردستان عراق که با این مردم دارای بیشترین پیوندهای نسبی هستند اطلاق می­شود. اما علت عمده سنی ماندن آنان نیز می تواند این باشد که  اینان همچون بسیاری از کرد­های ایران، ترکیه و عراق در دوره سلطنت صفویان که عامل اصلی شیعه شدن ایران بودند گاها یا بیشتراوقات، زیر سلطه­ی امپراطوری عثمانی بوده­اند­، چرا که قلمرو سکونت کردها همواره بین صفویان وعثمانیان دست به دست می­شده است. در زمان شاه عباس صفوی، فرمانداری ارومیه و کلیه­ی مناطق اطراف آن مدتی به امیر یکدست (میری له­پ زیرین ) از خان­های کرد ارومیه واگذار شده بود، ولی به دلیل نافرمانی وشورشی که از جانب او بروز کرد، قزلباشان صفوی  پس از چند ماه محاصره­ی قلعه­ی دم دم (واقع در دره­ی خان درقسمت  شرقی مرگور ) او را وادار به تسلیم قلعه به صفویان کردند اما لحظاتی کوتاه پس از آنکه امیر و یارانش به شرط  ایمنی جانی از قلعه خارج شدند به دلیل سوء تفاهمی که بین یاران او و قزلباشان صفوی همنشین با فرماندهان سپاه صفوی  روی داد امیر همراه با غالب یارانش در حین منازعه  کشته شدند و قائله بدین شکل خاتمه یافت­. یک سال بعد دوباره برادر امیر،  اقدام به جمع کردن نیرو و بازسازی قلعه­ی مورد نظر نمود، ولی باز نیروهای صفوی توانستند آنان را متواری سازند.(تاریخ عالم آرای عباسی)
بعد از پرداختن به این بحث تاریخی ناچار باید به بحث مذهب در بین این مردم پرداخت. دین و مذهب و آموزه­های دینی در میان این مردمان از جایگاه بسیار والایی برخوردار است بطوری­که افراد دیندار همانند شیخ وسید وصوفی و دراویش در این منطقه بسیار زندگی نموده­اند­، بسیاری از ریش­سفیدان این منطقه پیرو طریقت صوفیه هستند. برخی از آنان برای رسیدن به درجات والای عرفانی و دینی به کشورهای دیگر به خصوص عراق سفر می­کنند. در کنار این کهن­سالان، جوانان نیز بعد از سپری نمودن مراحل گوناگون آموزه­های دینی­،  به منظور تبلیغات دینی به نقاط مختلف کشور یا حتی کشورهای دیگر می­روند. در مرگور با توجه به شافعی مذهب بودن ساکنین آن­، که از جمله­ی  میانه­روترین مذاهب اسلامی است­، اینان­، احترام خاصی­،  نه تنها برای پیامبر اکرم (ص) و خاندان مطهرش­، بلکه برای کلیه­ی خلفا وصحابه و همسران آن حضرت  قائل­اند. در هنگام مولود و یا وفات پیامبر مراسم خاصی بجای می­آورند. عید مولود پیامبر به طور کل در میان همه­ی کردها بسیار مهم و عزیز است و با دف  و نی به استقبال آن می­روند و برای احترام به پیامبر عظیم­الشأن اسلام گاو و گوسفند قربانی و در میان مردم اطراف، پخش می­کنند یا به جای این کار مهمانی­های عظیم راه می­اندازند. در ایام عاشورا نیز به جای سینه زنی­، روزه می­گیرند و به این شکل ناراحتی قلبیشان را از واقعه­ی تلخ کربلا ابراز می­کنند. در کشور همسایه، ترکیه نیز سنیان و علویان برای نشان دادن احساسات پاک دینی و اعتقادی­شان در ایام عاشورا، چندین روز به طور متوالی روزه می­گیرند که این امر به جای ایجاد تفرقه­ی بیشتر در بین مسلمانان خاورمیانه­، باعث همبستگی بیشتر آنان می­شود­. علاوه بر این رسوم اسلامی­، اهالی منطقه دو عید بزرگ اسلامی (عید قربان و عید فطر) را که بسیار مورد احترام این مردم است را با شکوه هر چه بیشتر بجای می­آورند. در این دو عید مردم کلیه کینه­های قدیمی­شان را کنار می­گذارند و برای شادباش عید به یکدیگر، در دسته­های بیش از ده نفری، به خانه­های همدیگر می­روند.
اسماعیل یورد­­شاهیان در مورد دین مردم کرد می­گوید:
مردم کرد مردمی متعصب و دین باورند­؛ قبل از اسلام­، این مردم مهرپرست بودند و بعد به آیین و دین زرتشت پیوستند، و در دوران ساسانیان­، علاوه بر دین زرتشت­، ادیان مسیحی­، مانوی و مزدکی نیز در میان مردم کرد وجود داشت و هرکدام پیروان زیادی داشت­ و در جریان حمله­ی اعراب به ایران­، مردم کرد جزء اقوامی بودند که دیرتر از مردم دیگر به اسلام گرویدند وچون ایرانی­های دیگر­، سال­ها غم وطن و تباهی فرهنگ و عزت و عظمت سرزمین خود را داشتند. در سال 1930 ، قطعه پوستی در سلیمانی پیدا شد که بر آن این ابیات ، که مرکب ازلهجه­ها­ی سورانی- اورامی و به خط پهلوی بود­؛ ظاهرا این نوشته باید مربوط به سال­های نخست پس از حمله­ی اعراب به ایران باشد:
هورمزگان رمان ، آتران کژان
ویشان شارده­وه گوره­ی گوره­کان
زور کار ارب کردند خاپور
گنای پالدی هتا شاره­زور
شنو و کنیکان  وه  دیل پشینا
میرد­ آزا ملی   و روی هوینا
روشت زرد ستره  مانه­وه  بی­کس
بزیکا   نیکا  هورمز  و  هویچ کس

ترجمه ی سرود:

نیایشگاه­ها ویران شد­، آتش­ها خاموش
بزرگ  بزرگان  خو د را  نهان  کرد
عرب ستمکار خراب کرد
روستا­ها را تا شاره­زور
زنان و دختران  به اسیری رفتند
آزادمردان در خون (خویش) غلتیدند
کیش زرتشت بی­کس ماند
اهورامزدا به هیچ کس رحم نخواهد کرد

مردم کرد­، بعد از حمله و تسلط اعراب به ایران­، به مانند سایر اقوام ایرانی­، کم کم به اسلام گرویدند.(یوردشاهیان،ص172) در رفرنسی که از آقای یوردشاهیان آورده­ام­، نوشته شده که کردها مثل سایر ایرانیان­، سال­ها غم وطن و تباهی فرهنگ و عزت و عظمت سرزمین خود را داشتند، برای اثبات این گفته ، شما نیزمی­توانید از روی قطعه پوست یافته شده به این نتیجه گیری قطعی برسید.

ابتداي صفحه

وجه تسميه مرگور

فولكلور

زبان و فرهنگ

جغرافيا و جمعيت

لباس مردم

اقتصاد

نقاط ديدني

ورزش

گالري

درباره ما

ارتباط با ما

مقالات رسيده

لينكستان

نظرات دوستان

 

 

 

 

 

 

 
 
 

 

 

وجه تسميه   │   فولكلور   │ زبان و فرهنگ  جغرافيا و جمعيت │  لباس مردم  │  اقتصاد │  نقاط ديدني │  ورزش  │  گالري  │  درباره ما  ارتباط با ما

   

طراحي و اجرا: محمدصديق جسور